در ژوئیه 2021، بیانسه در فید اینستاگرام خود عکسی از خود در مقابل یک اثر هنری توسط هنرمند بومی استرالیایی Yukultji Napangati منتشر کرد. این یکی از دو تابلویی بود که او و جی زی دو سال قبل در نمایشگاه انفرادی ناپانگاتی در سالن نیویورک 94 خریداری کرده بودند. در حالی که برای نمایشگاه در نیویورک بود، هنرمند در خانه کمدین استیو مارتین در منهتن شام خورد. آثار او در سراسر جهان به نمایش گذاشته شده است.
ناپانگاتی یک هنرمند معمولی نبود. تا نوجوانی با کسی فراتر از وطن کویری اش ارتباط نداشت. او حتی نمی دانست دنیای بیرون وجود دارد. او و هشت تن دیگر از اعضای خانواده در صحرای گیبسون نقل مکان کردند، به شکار کانگوروها و گواناها و جمع آوری غذاهای بوته ای مانند مردمش، پینتوپی ها، برای ده ها هزار سال مشغول بودند. هر وقت هواپیماها از بالای سرشان می گذشتند زیر بوته ها پنهان می شدند. وقتی کامیونها و تراکتورها ردی از شنها را ترک کردند، ناپانگاتی و خانوادهاش به این فکر کردند که چه حیوان غولپیکری از صحرا عبور کرده است.
در سال 1984، پدری و پسرش در نزدیکی محله دورافتاده پینتوپی کیویرکورا، نزدیک مرز ایالتی بین استرالیای غربی و قلمرو شمالی، یک لاستیک پنچر را تعمیر میکردند که مردی تقریباً برهنه که نیزهای را تکان میداد بر فراز تپههای شنی ظاهر شد. مردی که ماشین داشت ترسیده اسلحه اش را به هوا شلیک کرد. مرد نیزه به همان اندازه ترسیده فرار کرد. در طی روزهای بعد، Pintupi Nine، که شامل Napangati و خانوادهاش میشد، ابتدا به طور آزمایشی از صحرا بیرون آمدند و سپس تصمیم گرفتند بمانند. زمان خشکسالی بود و زندگی در بیابان سخت تر می شد.
به عنوان بخشی از سازگاری با زندگی شهری، یوکلتجی و خواهرش، یالتی، زمانی را با هنرمندان پینتوپی Kiwirrkurra سپری کردند. مرکز هنری Kiwirrkurra به شکل فعلی خود تا سال 2011 افتتاح نشد، بنابراین هنرمندان، از جمله بسیاری از دوستان و اقوام مرد، در استودیوهای هنری موقت در اطراف شهر یا در ایوان خانههای محلی نقاشی میکشیدند. با داشتن وسایل بسیار کمی برای اشتغال سودمند یا سرگرمی در شهر، نقاشی هم یک سرگرمی محبوب و هم منبع بالقوه درآمد بود.
در اوایل دهه 1990، گروهی از زنان پینتوپی ابتکاری را برای شروع نقاشی و کسب درآمد مستقل از اعضای مرد خانواده خود آغاز کردند. خواهرها قلم موها را برداشتند و شروع به نقاشی کردند. یوکلتجی ناپانگاتی در اولین بازدید خود از سیدنی برای نمایشگاهی در سال 2005 به مصاحبهای گفت: «هیچکس به من یاد نداد که چگونه نقاشی کنم. من تازه شروع به نقاشی کردم.»
فعالیت هنری او توسط پاپونیا تولا، یک تعاونی هنرمندان بومی راه اندازی شد که مواد هنری را در اختیار زنان قرار می داد و نقاشی های خلق شده در کیویرکورا را می فروخت. پاپونیا تولا نیز مانند ناپانگاتی، منشأ بیابانی مبهم داشت: در سال 1972، گروهی از هنرمندان پاپونیا، یک جامعه کوچک بومی در مرکز استرالیا، شرکت خود را تأسیس کردند. پاپونیا تولا که به عنوان یک گردهمایی غیررسمی از مردان محلی شروع به نقاشی کردن در هر جایی که می توانستند سایه بیابند، با دو مرکز هنری – یکی در کیویرکورا، دیگری در کینتوره – به یکی از معتبرترین بازیگران در دنیای هنر بومی تبدیل شده است. گالری هنری در آلیس اسپرینگز، یک شهر کوچک کویری نزدیک به قلب جغرافیایی استرالیا.
Papunya Tula هنوز هم مانند 50 سال پیش کار می کند. 49 مالک یا ذینفعان بومی اولیه و خانوادههایشان همچنان مالک پاپونیا تولا هستند، در هیئت مدیره آن خدمت میکنند و سالانه سود سهام دریافت میکنند. برخلاف بسیاری از گالریها و شرکتهای هنری بومی دیگر، صاحبان بومی پاپونیا تولا هدایت تعاونی را برعهده دارند و همه تصمیمهای اصلی را میگیرند. صدها هنرمند در سراسر نسل تحت هدایت آنها نقاشی کرده اند. در هر زمان، بین 120 تا 160 هنرمند در کتاب های پاپونیا تولا هستند. و با همه اینها، تعاونی نقش خود را به عنوان بنیانگذار و حافظ اخلاقی سنت های نقاشی کویر غربی حفظ کرده است.
همه در آلیس اسپرینگز، خانه دهها گالری هنری، داستانی درباره اعمال غیراخلاقی در دنیای هنر بومی دارند. اپراتورهای خصوصی به پرداخت مبالغ هنگفتی به نقاشان و خانوادههایشان معروف بودهاند، حتی الکل مجانی به آنها میدهند تا نقاشان آثار هنری را بهطور خاص برای خیرین خود خلق کنند، که سپس نقاشیها را با سود زیادی به فروش میرسانند. تنها درصد کمی از سود این گونه معاملات به دست هنرمندان می رسد. در سطحی کمتر افراطی، بیشتر گالری ها فقط پس از فروش پرداخت می کنند و بسیاری از آنها بسیار کمتر از نیمی از درآمد یک نقاشی را به هنرمند می پردازند.
پاپونیا تولا متفاوت است. برای شروع، آن را پیشاپیش به هنرمندان خود پرداخت می کند و تا 60 درصد از قیمت فروش مورد انتظار را می پردازد. مهم این است که هنرمندان چه کسی تابلو را بخرد چه نخرد دستمزد دریافت می کنند.
برای مدیر بازیگری گرانت راندل، موفقیت و شهرت پاپونیا تولا به ریشههای عمیق تعاونی در جوامعی که با آنها کار میکنند نیز برمیگردد. از همه در مراکز هنری که متعلق به تعاونی است استقبال می شود. هر کسی که مایل به نقاشی است تشویق می شود که این کار را انجام دهد و از آن خواسته می شود که داستان پشت نقاشی را بازگو کند. بسته به ارزیابی متخصص پاپونیا تولا از ارزش بازار، هنرمندان مبتدی ممکن است برای یک اثر هنری ساده حداقل 50 دلار دستمزد دریافت کنند. برای هنرمندان شناخته شده، ممکن است ده ها هزار دلار به آنها پرداخت شود. هر کسی که نقاشی می کند هنرمند پاپونیا تولا محسوب می شود.
راندل گفت: «شما یا از یک مرکز هنری که در یک جامعه است، یک مرکز هنری که مردم میتوانند در آن کار کنند، حمایت میکنید، و پول در جامعه باقی میماند، یا به منشا نقاشی و جایی که میآید اهمیتی نمیدهید. از جانب.”
سلف او، پل سوینی، با این موضوع موافقت کرد. «تجربه ای آموخته شده در فرآیند خلق نقاشی ها وجود دارد. بخشی از بهترین تمرین پاپونیا تولا گفتگوی است که در مورد هر نقاشی در مورد چیست: مکان چیست؟ اونجا چه اتفاقی افتاد؟ داستان چیه؟ نقاشی در اینجا نوعی داستان سرایی است که به اقتصاد تبدیل شده است. ما اقتصاد را 50 سال پیش ایجاد کردیم و جای خود را به میزان فوقالعادهای از خودتوانمندسازی و خوداشتغالی داده است.»